ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

محمدم تولدت مبارک

عزیز دل خاله فدای تو بشم من پسر خوشگلمممممممم تولدت  مبارک خیلی دوست دارم قربون موش موشک خودم برم من خیلی خومزه اییییییی گل محمدی من همیشه تنت سالم، لبت خندون، دلت شاد و قلبت پر از نور ایمان تولدت مبارک:از طرف عمو احسان،خاله ندا و یاسمین زهرا -در پست بعدی عکسهای تولد محمد رو میذارم منظر باشید -این پست توسط خاله ندا نوشته شده! ...
30 بهمن 1391

حرفهای قشنگ

  ٢٠ ماهگی عجب پیشرفتی داشتی اینروزها توی حرف زدن.دیگه نمیتونم کامل بنویسم چه چیزهایی میگی اخه تند تند کلمه جدید میگی و سعی میکنی جمله هم بگی و اینروزهای تکرار نشدنی برای همه خانواده واقعا لذت بخشه واقعا . من دوست دارم کوچکترین حرفهاش رو بنویسم تا براش یادگار بمونه میدونم شاید برای خیلیهاتون بیمزه باشه ولی برای خود یاسمین وقتی بزرگ شد حتما خیلی جالب و قشنگه!   عمه فاطمه دندون عقلش رو کشیده و وقتی به یاسمین میگیم احوال عمه رو بگیر میگه: داداجون دندون بوب بود؟ الان دندون مامان جون درد میکنه و هی میره میگه: مامان جون دندون بوب بود؟ مغازه میوه فروشی نشون دادم میگم این چیه میگه: مماگه (مغازه)میگم چی میفرو...
28 بهمن 1391

ببکید

Babakid قشنگترین کلمه ای که میگی همین ببکید یا ببخشیدهههههههههههههه الهی فدای توبشم من که اونقدر خوشمزه ای دیشب داشتی گردنم رو بوس بوس میکردی یهو دندونتو فرو کردی توی گردنم منم داد زدم یهو با حالت شرمندگی گفتی ببکید ببکید ببکید! میخواستی از پشت سر بابا احسان و باباجون هادی رد بشی نمیتونستی با دست هولشون میدادی و پشت سر هم میگفتی ببکید ببکید! و یه عالمه ببکید دیگه برای انجام کوچیکترین اشتباه . تو همه چیز من و بابا احسانی !تو به ما همه چیز بخشیدی عسلم! -این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!   ...
28 بهمن 1391

هفته عشققققققققققق

به خاطر اطلاعات غلط بعضیها ما فکر کردیم روز عشق پنجشنبه گذشتس !!!!! برا همین به شوهر گرامی گفتیم امروز روز عشقه شوهر جان با دسته گل اومدن خونه و ماهم براشون کیک آناناس پخیدیم .بعدا فهمیدیم پنجشنبه بعد روز عشق است و ضایع شدیم ولی خودمان را نشکوندیم و هفته را هفته عشق نامیدیم . ولی در روز عشق واقعی شوهر جان برایمان 50 عدد پیامک فرستاد که خیلی به دلمان نشست و از هر کادوی گرانبهایی برایمان با ارزشتر شد و ماهم برای ایشان برنج قالبی قلبی و مرغ شکم پر درست کردیممممممممممممممم . کیک آناناس این هم یه خانوم خرابکار که فقط خرابکاری میکنه کاش یه ذره میخورد! و در اخر کیکی که دو هفته پیش پختم و دومین کیک خامه ای بود که پختم...
28 بهمن 1391

حرفهای نو

١٩ ماهگی حرف زدنت روز به روز پیشرفت میکنه .دیگه مثل قبل نمیتونم بیام بگم این کلمه رو گفت و به لیست اضافه کنم چون هر لحظه ممکنه یه کلمه جدید بگی. جمله گفتنت خیلی بهتر شده و من هم بهترین مترجم دنیام! اونشب طبق معمول خاله هدی رو کشوندی تا دم در ماشین بعد بهش اصرار میکنی میگی ددا بیا خاله هم که گفت نمیتونم این دفعه بلند داد زدی ددا نمیی ببیم تاب تاب (هدی نمیوی (نمیای) بریم تاب تاب) ما هم گفتیم حالا کی میخواد تورو ببره که مهمونم دعوت میکنی؟؟!!! فردا شب همین قضیه تکرار شده و گفتی دداجون بیا بییم تاب تاب ! بهت میگم برو بابا احسان رو بیدار کن از خواب رفتی داد میزنی بابا پاتو دووووووووووووود دوووووووود (بابا پاش...
24 بهمن 1391

دیکشنری

آخرین ورژن کلماتی که یاسمین یاد گرفته در پایان ١٨ ماهگی بگه،این کلمات رو به دیکشنری قبلی یاسمین اضافه میکنم: پتو:پتو آسانسور:آتانتور پشه:پتوpato(شاید چون جلوش به شیرازی گفتیم نیگاه پشو ؟) فیل:پیل ماهی:مایی میمون:منجون خروس:آقولییییییییییییییییییییییییییی خوک:اوخ (کلماتی که اولشون خ هست رو سخت میگی و اخرش هم مثل این سرو تهش رو جابه جا میکنی) خرمالو:مالو نارنگی:ناینگی کیف:کی پلو:پلو ژله:گلوgolo چوب شور:للوlolo قاشق:قاتو دفتر:دتر دکتر:دتر پایین:پاین اتوبوس:ابونتوس(گاهی وقتها هم س رو نمیگه ابونتو) صدای قطار:دودو شی شی عمو جون:عاما جون(عامو جون شیرازی) توجه:تتجه(این رو از برنامه سمت خدا یاد گرفته) دار...
24 بهمن 1391

صدای تو

٢٠ ماهگی قشنگترین ملودی که تا حالا شنیدم صدای دخترونه یاسمین زهراست که هر روز با کلمات جدیدتر و شیرین زبونیهاش برامون دلبری میکنه. عاشق اهنگ تیتراز فیلم دختران حوا شده تا فیلم رو میبینه همش میگه مامان بااااااااااااااااای (منظورش اول تیتراژهست که میگه وااااااااااااای )منم هی باید بهش بگم صبر کن الان میذاره ،تا فیلم تموم میشه و تیتراژ میاد و اهنگ ......یاسمین اخمها میره تو هم ،شروع به قر دادن و تکون دادن سر و خوندن باااااااااااااااااااااااااای دندندم (دلتنگم)! لپای خوشگلش رو میگیره میگه پپلوم پپلو (تپلویم تپلو). پریشب میخواستیم بریم بیرون شام یاسمین رو دادم،وقتی رفتیم حوس همبرگر کردیم ،چون قبلا یاسمین دوست نداشت ٢ تا خریدی...
24 بهمن 1391

آخرین سری عکسهای کیش

بقایای عکسهای کیش رو میذارم ،این تاخیر به خاطر کسالت یاسمین بود . یاسمین خوشحال امسال یاسمین ترسو پارسال یاسمین فیگوری امسال اینم پارسال و در آخر فرشته خوشگلم که یک هفتس مریضه -این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده! ...
17 بهمن 1391

سفرنامه کیش

سه شنبه شب 3 بهمن 1391 همگی بدون باباجون راهی کیش شدیم. از هفته های قبل کلی اصرار کردیم که باباجون هم بیان ولی خب، شرایط کاری اجازه نمی داد و بدون بابا رفتیم کیش. اما بریم سراغ خوشحال ترین آدم توی این مسافرت! دخمله عشق هواپیما اینقدر ذوق کرد که خدا میدونه.اولش تا اتوبوس رو دید گفت باااااااااااای ابوتوس (وای اتوبوس)  بعد هم هی داد می زد: هاپالو (هواپیما) هاپالو و هی با شور و ذوق فراوون میخندید. توی هواپیما هم که نگو. از بغل من می رفت بغل مامانش و بعد باباش و هی صدای عامو و تالا میزد (عمو علیرضا و خاله سارا) و برای مامان جون خودشو لوس می کرد و ... ووی خوردنیه به خدا! محمدو هم فقط گریه می کرد. الهی، فکر کنم گوشش اذیت...
13 بهمن 1391